هوای ایل
قشقایی
باتان اولدوز

اواخر پاییز است.خبر باران همه جا را فرا گرفته است.هنوز نسیم ارام پاییز احساس می شود.ولی هوا روبه سردی رفته است.پاییز هم بهار است ولی بهاری که غم و اندوه بال و پرش را ریخته است.طبیعت تمام شاخ و برگ خود را از دست داده است.

با تمام وجود٬برای جوانه زدن له له می زند.سنگ های رودخانه ها٬دوستی خود با اب را فراموش کرده اند.اب هم دلش برای تلاطم با سنگ ها تنگ شده است.

بد جوری دلش می خواد به سنگ های رودخانه سیلی بزند.

من نمیدونم گناه این سنگ ها چه بوده است؟تا الان که دست خورشید بالا سرش بوده٬بعدش هم که باید به سیلی های تند اب جواب پس بدهد.

همین روزاست که اسمان٬بغضش را ترکیده و کمی به حال طبیعت بگرید.

اخ که چه زیباست٬گریه طبیعت.!

صدای خش خش در ختان روز به روز ببشتر می شود.اگر از کنار درختان رد شوی٬همه جوره با تو سر گلایه را باز می کنند.از بالای درختان٬با حرکت سریع شاخه های خشک و از پایین با خش خش برگهای ریخته شده.

ولی اگر اسمان گریه ای بکند و ابها با سنگ ها سلامی کنند٬این برگ های ریزان چند وقتی اساسی با اب ها گلاویز می شوند٬و گلایه هاشون را به گوش اب ها می رسانند٬اینجاست که اسمان باید به کمک اب ها بیاد و گریه هاشو بیشتر کنه٬شاید این اب ها از شر برگ ها خلاصی یابند.

بالاخره روزی از این روزها بارانی می بارد و به شاخه های در غم نشسته ی درختان سلام می کند. دیگر طبیعت از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.شاخه های درختان در پی بادهای پس از باران به این سو و ان سو می دوند.

برای ایل من هم این روزها٬روزهای حیاتی و ارمانی است.افراد ایل من از امدن این باران بسیار خرسندند.باید پاییز یوردی را ترک کرده و چادرهای های خود را در قیش یوردی برپا  کنند.

شورچای که تقریبا از وسط ماهورمیلاتون  و قشلاق های بند نظر و بند اسد می گذرد و به سوی خلیج همیشه فارس در راه است٬این روزها خرامان تر از همیشه ٬در حالی که نگاه های خماراگینش را به سوی رودخانه های دوردست دوخته٬کف زنان سنگ های کف رودخانه را با خود می غلطاند و با خود بسوی مقصد نامعلومی می برد.

کم کم باید منتظر صدای دلبربای(قاق قاق )کبک ها که بر روی درخت :بن:در قله ی نسه تل نشسته است٬ بود..

اری٬صدای این کبک ها دل پیر و جوان را شوریده و با خود می برد.

با امدن فصل زمستان٬تقریبا سختی کار ایل من به اوج خود می رسد.ولی افراد ایل هیچ وقت کمر در برابر این سختی ها خم نکرده اند و این یکی از ویژگی های بارز ایل من است.صاحبان گله ها صبح خانه را ترک کرده و شب به خانه می ایند.در طول روز تمام اطراف و قشلاق پر از صدای هی هی چوپانان است.در طول روز حتما باید منتظر شنیدن صدای تفنگ در اطراف باشیم.صدای مه مه قویونلار تماما در طول روز به گوش می رسد که به یاد قوزوی خود در چیق ها سکوت طبیعت را می شکنند.

مادران و بچه ها در خانه باید از قوزولار و اغلاقلار محافظت کرده و شامی را تدارک ببینند تا پدر از کوه بیاید.اواخر روز٬که خورشید در حال نشستن است٬مادر و یا یکی از بچه ها باید به پیشواز پدر بروند٬که شاید امروز٬قویونی و یا گچی ای زاییده است و به پدر در حمل قوزو و یا اغلاق کمک کنند.

پدر هم حتما امروز شکاری داشته است(کبک ویا تیهو)او با دادن شکار به فرزندش٬باعث خوشحالی او می شود.

و...

زمستان با تمام سختی ها که برای ایل من بسیار زیباست ٬به اتمام می رسد و بهار با کوله باری از زیبایی ها از راه می رسد.

و ...

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

عباس ری
ساعت17:09---29 آذر 1392
چاکرات
پاسخ:

ساق ال سن
پاسخ:عمو جان مرسی.ساق ال سن پاسخ: ساق ال سن


gholamsha
ساعت17:07---29 آذر 1392
وب لاگت را دیدم بسیار خوشم امد تجدید خاطره شد .
پاسخ: ممنون و متشکر. کمک ایلیینگ تا بیر اد قشقاییدن قالا.


موسی شعبانی
ساعت22:01---28 آذر 1392
سلام...برحضرت دوست که هر چه دارم از اوست...هر که با دم همدم است او ادم است...گر چه در زندگی سختیهای زیادی متحول شدم ولی به افتخار دوستان در برابر سختیها کوشیدام وحال امید ان را دارم که در زندگی هر چه دارم از خداوند متعال شکر گذار وتمام صداقت را در وجود پد ر ومادرم واز شما دعای خیر برای سلامتی این دو عزیز وارزوی سربلندی برای ملت شریف ایران
پاسخ: ساق ال قشقایی. ایمان وارم که تاری بیزلره چخ اسیر.همت ادسیگ تا المیزنگ اد قالا


موسی شعبانی
ساعت22:01---28 آذر 1392
سلام...برحضرت دوست که هر چه دارم از اوست...هر که با دم همدم است او ادم است...گر چه در زندگی سختیهای زیادی متحول شدم ولی به افتخار دوستان در برابر سختیها کوشیدام وحال امید ان را دارم که در زندگی هر چه دارم از خداوند متعال شکر گذار وتمام صداقت را در وجود پد ر ومادرم واز شما دعای خیر برای سلامتی این دو عزیز وارزوی سربلندی برای ملت شریف ایران

vahid
ساعت10:19---28 آذر 1392
طبیعت ماهور وصف نشدنیست
پاسخ:در برابر در برابر مهربانی های طبیعت ماهور میلاتون.فقط می توانم سر تعظیم فرو اورده و بنویسم .وطنم پاره ی تنم.دوستت دارم.


مهدی
ساعت19:15---24 آذر 1392
خوشا بحالت که هنوز معنی عشق به طبیعت رو می فهمی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

من از طایفه ی کشکولی بزرگ٬تیره ی دیزجانی .ایلم و به دنبال ان طایفه ام را دوست دارم و به انها افتخار می کنم.قشقایی بوده ام٬قشقایی هستم و قشقایی خواهم ماند.تحصیلات ابتدایی را در چادر عشایری گذرانده و به دنبال ان راهنمایی را در شبانه روزی شهید بهشتی شیراز و دبیرستان را در شبانه روزی شهدای عشایر کازرون در رشته ریاضی به اتمام رساندم.مقطع کارشناسی را در دانشگاه ازاد استهبان در رشته عمران گذرانده و هم اکنون در دانشگاه تحصیلات تکمیلی کرمان٬مقطع کارشناسی ارشد در گرایش مهندسی اب مشغول به تحصیل میباشم.این وبلاگ را به همراه دوستم٬محمد نادری کله لو از طایفه شش بلوکی ساخته و امید هست که ...
نويسندگان